مدتها قبل در مورد روحیه و رفتارشناسی بحرانزیستها در حوزه سیاسی اندکی نوشته بودم که بعدها بسیاری از مطالب آن مصداق عینی پیدا کرد، لذا ضروری دیدم با توجه به تکرار مؤلفههای گذشته و خطر شکلگیری مجدد این آفت سیاسی در این مورد مجدداً تأملی شود.
علت و چرایی بحرانزیستی
بحرانزیستی یک آفت امنیتی سیاسی است، معمولاً جریانهای سیاسی برای رقابتهای سیاسی تدارک فراوانی میبینند و با دست پر رقبای خود را به چالش میکشند و عموماً بهدنبال آرای سلبی هستند تا اثباتی، یعنی با تخریب حریف رأی میآورند نه با اثبات خود. پس از شکست رقیب و ورود به قدرت چون آمادگی برای مدیریت و هدایت امورات ندارند و برنامهای تدارک ندیدهاند دچار ریزشهای شدیدی میشوند، این ویژگی در تمام جریانهای سیاسی کموبیش هست، اما در جریانهایی که رادیکالتر عمل میکنند و مسئولیتپذیر نیستند و وجوه مشترکی را خارج از هرم نظام حاکم شکل میدهند بیشتر رایج است و بعینه هروقت جریان غربگرا در کشور رأی آوردهاند بهسرعت بهسمت بحرانی کردن فضای اجتماعی سیاسی پیش رفتهاند و حتی بهخاطر ایجاد بیثباتی در اوضاع سیاسی کشور خطرهای سخت برونمرزی را هم تشدید میکنند. نفی و تخریب وضع موجود بدون تدارک وضع مطلوب شاخصه اصلی ایام انتخابات این جریان است.
دستهای خالی برای خدمت به مردم
دستهای خالی این جریانها در حوزه مطالبات عمومی بهویژه اقتصادی و معیشتی باعث میشود این جریانها برای توجیه نقص عملی و اجرایی خود دست به مطالبهسازی بزنند و با جعل مطالبات حداقلی بهجای حداکثری چالشهای رسانهای و اجتماعی ایجاد نمایند و باز چون این چالشها نمیتواند پاسخگوی مردم باشد در مرحله بعد برای ادامه حیات خود دست به بحرانسازی میزنند. حاشیهسازی و انحراف افکار عمومی از وظایف ذاتی جریان حاکم و وعدههای انتخاباتی آن حاصل این ناامنسازی است.
سوابق امنیتی و احتمال ارتباط با سرویسهای جاسوسی بیگانه
یک دلیل دیگر بحرانزیستی جریان غربگرا در ایران سوابق امنیتی شکلدهندگان آن است، در ظاهر این جریان نمود نخبهگرایانه و شبهروشنفکری دارد؛ اما با کمی دقت میتوان پی برد که افراد شاخص آن یا سابقه امنیتی دارند یا اینکه احتمال دارد با سرویسهای جاسوسی غرب ارتباط داشته باشند، لذا چون در امر به هم زدن امنیت حرفهای هستند سریع بهسراغ تجارب خود میروند و رقابت را تبدیل به شورش و بحران و صف منتقدان را در معاندان مخلوط میکنند.
ضعف بدنه در درون نظام مردمی
جریان غربگرا ریشههای قوی در بدنه مردمی نظام ندارد و در حالت عادی توان رأیآوری ندارد، لذا برای افزایش توان نیاز دارد تجمیع مخالفین و منتقدین و معاندین را انجام دهد و با تجمیع نارضایتیها و ناراضیان برای خود بدنه ایجاد نماید، با این کار عملاً رسانههای ضدانقلاب بهعنوان حامی آن به صحنه میآیند و چون از طرفی هنوز اقدام مسلحانهای نکردهاند و عناصری در نظام هم دارند سهم بالایی هم از رسانههای رسمی را برای خود دست و پا میکنند و از بدنه وسیع دولت هم بهره میبرند، یعنی نه درون نظام هستند نه بیرون نظام و حالت شترمرغی دارند.
عدمتوانایی کنترل بحرانهای خودساخته
از طرفی معاندین و نظام سلطه بهسرعت از فرصت استفاده میکنند و رقابت را بهسمت براندازی هدایت مینمایند، موضوعی که بهصورت اولیه شاید مدنظر جریان سیاسی رقابتکننده نبوده است. شاید هنوز بتوان گفت بسیاری از جریان اصلاحطلب در رأس و یقیناً در بدنه اصلاً موافق این مطلب نیستند و قصد آنها فقط سهم بیشتر در قدرت سیاسی است، اما میزان اثرگذاری و تعیینکنندگی آنها نسبت به جریان نفوذی برانداز کمتر است، هرچند شهرت افراد درون نظام و محبوبیت آنها بیشتر باشد و از طرفی نقش آنها تا شروع بحران است و پس از ایجاد بحران مدیریت آن از دستشان خارج میشود، هرچند این احساس را دارند که بهدلیل توانایی در ایجاد بحران قدرت مدیریت آن را هم دارند؛ اما در واقع این احساس قدرت ریشه ندارد و فقط تا مدتی دوام میآورد.
هرچند انقلابهای رنگی نوعی براندازی نرم است، ولی این شیوه در ایران معمولاً در نهایت به سخت تبدیل میشود؛ چراکه نظام مبتنی بر جمهوریت و اسلام را نمیتوان بهسادگی مدلهای دیگر نظامهای سیاسی برانداخت و این موضوع ریشه در مشروعیت و مقبولیت جمهوری اسلامی دارد.
بحرانزیستها چارهای جز بحران برای تداوم حیات سیاسی خود نمییابند، در محیط آرام و قانونی و منطقی افکار عمومی بهدنبال نقد کردن وعدههای انتخاباتی میرود و چون قوه مجریه بدنهای وسیع و مسئول دارد خیلی سریع باعث لو رفتن عدمتوانایی این جریان در ساماندهی و آبادانی کشور میگردد؛ لذا برای فرار از پاسخگویی و مظلومنمایی باید بهسمت بحرانسازی برود، در غرب این کار با ایجاد دشمن خارجی صورت میگیرد ولی در ایران جریان غربگرا با بحران داخلی این هدف را دنبال میکند؛ البته این بحرانزیستی موانع بسیاری هم دارد.
قانون و ساختار نظام مانع بحرانسازی
به همین دلیل این جریان دست به تخریب ساختارهای نظام و زیر سؤال بردن قانونهای کشور میزند؛ نه قوه قضائیه را برمیتابد نه شورای نگهبان را؛ و نه رسانه ملی و سپاه و بسیج را، همه را مانع بحرانسازی میداند؛ لذا از روز اول سعی میکند این ساختارها را تخریب و آنها را مانع دموکراسی قلمداد نماید؛ در صورتی که عمده این نهادهای انقلابی برخاسته از متن تودههای مردمی است و افکار عمومی در مورد تخریب آنها حساسیت دارد.
حفظ آرامش و روشنگری بلای جان بحرانزیستها
این جریان بهدلیل سست شدن در اعتقادات دینی و هویت ایرانی و شرقی سریع دچار فساد میشود و آن هم فسادی فراگیر در تمام ابعاد و بیشتر اقتصادی ــ امنیتی، لذا اگر فضا آرام و قانونی باشد مردم یقه آنها را خواهند گرفت و بر زمینشان خواهند زد، برای همین اردوکشی خیابانی را بر رویههای دموکراتیک و قانونی ترجیح میدهند؛ لذا در مقابل بحرانآفرینی و بحرانزایی و بحرانزیستی باید آرامش و قانون را ترویج کرد، اگر همین دو کار را انجام دهیم بهسرعت مرگ این جریان فراخواهد رسید یا اینکه بهسراغ شیوههای دیگری خواهند رفت.
انتهای پیام/*
دیدگاه شما