به گزارش صبح رزن،سينما كه خود به باور انديشمندان مولود زمانه اي است كه بشر بر اريكه خرد خود بنياد و دور از خدا تكيه زده و خداوند را از تمامي مناصب اجرايش در ذهن خود مرخص كرده اكنون جزء مهمترين و شايد مهمترين ابزار براي انتقال پيامها از نوع سبك زندگي انسان مدارانه ( سوبژكتيو) دور از خدا است.
كيست كه نداند هاليوود معبر اصلي پيامهايي است كه فرستندگان پيام كارتل هاي بزرگ سرمايه دار چند مليتي شركت هاي بزرگ اسلحه سازي و از همه مهمتر باند مخوف صهيونيسم در جهان است.
جويل استاين كه از منتقدين برجسته سينمايي و خود يك يهودي است مي گويد از هر شش نفري كه صاحب هاليوود هستندپنج نفر يهودي اند،آن يك نفر هم كه من يهودي بودنش را نمي دانستم تحقيق كردم و متوجه شدم كه يهودي است .
حسن بلخاري استاد برجسته سينما و هنر و از تئوريسین هاي هنر ديني مي گويد كه هفتاد درصد مالكان هاليوود صهيونيست هستند . اين ها همه مسائل اثبات شده اي است كه نشان مي دهد سينما يك ابزار قدرتمند و كار آمد در ارائه هر انديشه و تفكري است.
در كشور مانيز هر چند ورود سينماتوگراف به ايران در دوران قاجار بود اما آغاز به كار رسمي سينما در زمان حكومت مطلقه و خود كامه رضاخان ميرپنج و در واقع پايه گذاري سينماي ايران به دست ايرانياني نظير عبدالحسين سپنتا كه خود يك ماسون بود اتفاق افتاد .
بحث اصلي بنده در اين متن اصلا تاريخ سينما در ايران و جهان نيست بلكه بيشتر قصد تبيين جايگاه سينما در جهان امروز و موشكافي مختصر وضعيت سينماي ايران است .
سينما در دوران پهلوي حامل انديشه هاي فرهنگي و هنري حكومت و نظريه پردازان پهلوي بود . بعد از كودتاي 28 مرداد و با تثبيت قدرت محمد رضاپهلوي سينماي ايران رفته رفته به سمت سينمايي به نام سينماي فيلم فارسي يا برداشت هاي سطحي و ظاهري از مدرنيته و غرب در جهت سوق دادن كشور به سمت دوري از فرهنگ مبارزه و نفي برداشت صحيح ازدين رفت فيلمهايي كه در بهترين حالت دين را در عكسي از حضرت علي يا برداشتي ناقص از جوانمردي نشان مي داد.
در اين ميان فرح پهلوي سكان دار اصلي عرصه هنر و فرهنگ كشور بود . فرح كه در جواني گرايشات كمونيستي داشت،دفتر خود ر ا در اختيار چپ گرايان نظير رضا قطبي و ديگران گذاشت.
فرح ارتباط باطيفي از سينما گران جديد را در دستور كار گذاشت كه بعد ها به سينماي موج نو معروف شدند . اين طيف كه به روشنفكران سينما معروف گشتند افرادي نظير مسعود كيميايي ،فرمان آرا، مهرجويي، حاتمي و ... بودند.
در آثار خود نوعي مبارزه فردي و خنثی بر عليه فساد را ترويج مي كردندکه کاری با حکومت نداشت.
یا در آثارشان نوعی بازگشت به خویشتن ودوری از مدرنیته باز هم خنثی را نمایش میدادند. برخي بر اين باورند كه فرح و رژيم با حمايت از آن ها قصد داشت تا بخشي از جامعه مخالف رژيم را ارضا كند در واقع فريب دهد.
پس از انقلاب نيز علاوه بر اين طيف نسلي از نيرو هاي انقلاب در عرصه سينما ظهور كردند كه منشا آن ها اغلب حوز هنري بود افرادي نظير مجيد مجيدي مخملباف،مجتبي راعي،ملاقلي پور، ابراهيم حاتمي كيا و... از اين دست بودند كه طيف سينما گران انقلاب اسلامي را تشكيل دادند.
برخي از آن ها نيز در سال هاي آينده از عقايد انقلابي خود دست كشيدند اما امروز با گذشت بيش از سه دهه از انقلاب بهمن 57 در ايران و حكمراني گرايش هاي متفاوت فكري، سياسي،فرهنگي در سه دهه انقلاب امروز آن چه كه پس از سه دهه در عرصه سينماي ايران بر جاي مانده است و در واقع آن چيزي كه امروز بنام سينماي ايران شناخته مي شود هر چند هم چنان نام نجيب ترين سينماي جهان را يدك مي كشد اما به هيچ وجه حتي در مقايسه با سينماي دو دهه اول انقلاب نقطه ي مطلوبي را نمايان نمي كند.
سينماي ايران امروز از حال و روز خوبي برخوردار نيست.
سينماي امروز ايران داراي مشكلات ساختاري و سخت افزاري از يك سو و نرم افزاري از سوي ديگر است.
به لحاظ سخت افزاري هنوز لوازم و تكنيك هاي يرتر فيلم برداري و موسيقي و جلوه هاي رايانه اي در اختيار سينماگران نيست .
اما از لحاظ نظري، محتوايي و نظريه پردازي كه بحث مهمتري است سينماي ايران از سويي دچار فيلم هاي هجو گيشه پرستي است كه بيش از انقلاب به فيلم فارسي مشهور بود.
که به جرات مي توان گفت اغلب اين فيلم ها كه كپي برداري از نسخه هاي بيش از انقلاب يا هاليوود هستند از نسخه هاي اصلي خود بدترند.
برخي از منتقدين و كارشناسان نبود فيلم نامه و خط داستاني را بزرگترين مشكل سينماي ايران مي دانند.
اما شايد مبدا و مادر اصلي مشكلات و ريزش شديد مخاطب در سينماي ايران نسبت به دهه نخست انقلاب را جدايي سينماگران از مردم و رفتن در برج هاي عاجي است كه هيچ نور روشني بر آن ها نخواهد تابيد.
اغلب فيلم هاي سينماي ايراني به جاي آنكه انعكاس دهنده واقعيت هاي جامعه و سپس نشان دهنده آرمان هاي جامعه ي ايراني باشند نشان دهنده مشكلات و يا خوشي و به طور كلي زندگي يك قشر خاص اغلب مرفه و يا متوسط به بالاي جامعه ايراني با اخلاق اجتماعي شبه مدرن هستند كه به قول برخی بزرگان سينماي ايران از ميدان وليعصر تهران پايين تر نمي آيد و اغلب هيچ ربطي به آلام و دردهاي ساير ايرانيان ندارد.
از سوی دیگر سینمای ایران با مشگل دیگری به نام اختلافات عمیق و دامنه دار بخشی از سینما با بخش دیگر آن است.
داخل شدن نوعی مافیا در شبکه سینماداران که هرگز عرصه را خالی نمیکند نیز از دیگر مشکلات است.البته نکته اساسی دیگر که در سینمای ایران که عنوان به اصطلاح اخلاقی ترین سینمای جهان را یدک میکشد بی بندو باری ها و فساد اخلاقی در بین اهالی سینمای ایران است .
قطعا همگان تایید خواهند کرد تصاویری که در خارج از کشور و یا در داخل کشور از مهمانی ها یا جشنها بیرون می اید خبر از جدایی بیش از پیش بدنه سینما با مردم را می دهد.
صفحات بازیگران ایرانی در شبکه های اجتماعی که بصورت ازاد در اختیار عموم قرار دارد نشان دهنده ی فاصله بسیار آنان با ارمانهای انقلاب اسلامی دارد. هرچند این موضوع عمومیت نداشته باشد.
حرمت شکنی های متعدد و قبح شکنی برخی بازیگران و سینماگران نسبت به احکام الهی همچون قصاص و حجاب خود گویای این مطلب است.
این چیزی نست که بتوان ان را پنهان کرد.قطعا در این مسیر ضعف اساسی در نظام اموزشی هنر کشورمان و وابستگی شدید این نظام به اندیشه های غربی و عذم ارائه الگوی مناسب آموزش هنر منطبق بر آموزه های ملی و دینی در طی صد سال گذشته بسیار مهم است.
به هر حال سوال اساسی اینجاست که آیا ما توانسته ایم سبک زندگی اسلامی -ایرانی را در جهان با ابزار قدرتمندی به نام سینما ترویج کنیم یا نه گاهی با آثار سینمایی خود بهانه ی خوبی برای نابودی سبک زندگی ایرانی و تخریب آن به دست شبکه جهانی سرمایه داری و صهیونی داده ایم.
واقعیت ان است سینمای ایران به عنوان یک ابزار قدرتمند یا قدرتمندترین ابزار نتوانسته در مسیر پیامهای انقلاب اسلامی ایران به عنوان الگویی جدید از نوع نگاه به زندگی و جهان در تمام عرصه ها موفق عمل کند.
حتی بسیاری از هنجارها و چارچوبهای ملی و دینی در ساختار سینمایی ایران جای خود را چارچوبهای حاصل فکر شبه مدرنیته برخی سینماگران ایرانی داده است.
این روزها شاید سینمای ایران در حال فروختن است که تحلیل دلایل ان به فرصتی دیگر نیاز دارد اما مطلب روشن نبود حس دغدغه و دردمندی نسبت به انقلاب و آرمانهای بلند ان توسط سینمای ایران می باشد.
جالب اینجاست سینماگران متعهد و انقلابی کشور نیز به جای تشویق اغلب شامل دیکتاتوری محض گروه قلیل شبه روشنفکر سینما میشوند و اگر کسی از سینماگران از دین،انقلاب و ارزشهای انقلابی دفاع کند با برچسب هایی نظیر جیره خوار و دولتی مورد ازار اذیت قرار میگیرد نومونه اش سخنان اخیر امین حیایی بازیگر فیلم قلاده های طلا که از بایکوت خود پس از بازی در این فیلم خبر داد.
امری که قطعا نیازمند اصلاح نظام اموزش هنر و سینما ،اصلاح ساختارهایی نهادهای سینمایی نظیر فارابی و اهتمام بیشتر سیاستگزاران فرهنگی است.
یادداشت حبیب میرزایی
انتهای پیام/م
دیدگاه شما