تاریخ : 26. آذر 1395 - 1:08   |   کد مطلب: 21233
یا محمد! تو تنها پیامبر مکه و مدینه نیستی! سوگند به شهدای لشکر 27 محمد رسول‌الله، خرمشهر هم تو پیامبر بودی! و این روزها در حلب، باز هم این تویی که پیامبری!

اول اینکه اللهم‌ صل‌ علی محمد و آل محمد و دیگر اینکه یا محمد! تو تنها پیامبر مکه و مدینه نیستی! سوگند به شهدای لشکر 27 محمد رسول‌الله، خرمشهر هم تو پیامبر بودی! و این روزها در حلب، باز هم این تویی که پیامبری! تمام هستی در برابر تو، حکم کودکی را دارد که هرگز نخواهد توانست در «سلام»، از پیامبر اسلام پیشی بگیرد!

 

«هفده ربیع»، خداوند، دنیا را هم با تو به دنیا آورد! و چشم تو نبود، احدی یارای تماشای بهشت را نمی‌داشت! حق داشتی برای آن سرمه‌های شبانه! هنوز هم هیچ عطری، رایحه لبخند تو را ندارد!

 

آفتاب، هر روز به واسطه تو بر ما می‌تابد! و ستاره‌ها هر شب، جلوه‌ای از نور تو را بازتاب می‌دهند! مبارک باد میلاد تو بر صاحب‌الزمان! و بر اهل آسمان! و اصحاب زمین! هان ای ابراهیم! کعبه را بنا کن تا فردایی دیگر، محمد آن را فتح کند! «اذا جاء نصرالله و الفتح»! آری! هیچ بتی در هیچ کجا نشکسته، الا از هیبت محمد!

 

پیامبری که حتی روز میلادش هم مصادف شد با لرزیدن کنگره‌ها و فروریختن کاخ‌ها! چه قدوم مبارکی! خوش به حال آمنه! و عبدالله! که محمد به دنیا آمد! با روشن‌ترین نشانه‌ها! و بهترین عطرها! رایحه خوش بندگی! شهادت می‌دهم خدایی غیر از خدا نیست! و می‌مانم پای این ایمان! و پای این شهادت! تا یوم‌الله رسالت! و تا قیامت! و در هر روز! و در هر کجا! پس «درها را باز کنید»! و برق بیندازید شمشیرها را! که محمد، خوشبین به مذاکره با هیچ بتی نیست! یا محمد! تو تنها پیامبر سلمان نیستی! و تنها پیامبر «والفتح» نیستی! هنوز صدای خوش اذان بچه‌های «بیت‌المقدس» در گوش آلاله‌ها هست! اشهد ان محمد رسول‌الله! السلام ای پیامبر نماز فتح! در مسجد جامع شهر خونین! چقدر این قدوم تو مبارک است!

 

 

باز هم «شهر آزاد گشته!» به کوری چشم بت‌پرستانی که فکر می‌کنند تو تنها پیامبر مکه و مدینه‌ای! و تنها 23 سال پیامبر بوده‌ای! به کوری چشم بت‌پرستانی که «رحماء»شان مختص «کفار» است و «اشداء»شان مال «بینهم»! همصدایی با اسرائیل، از این واضح‌تر که چشم دیدن پیروزی‌ بزرگ مقاومت را ندارند؟! یا محمد! تو برای ما، پیامبری در دل تاریخ نیستی! تو پیامبر ما هستی، هر صبح و شام! دیروز در خرمشهر، امروز در حلب و فردا در نماز فتح قدس! «محمد» همیشه یعنی «ستوده»! و همیشه یعنی «خیبر» و «بدر!» هیهات! آفتاب را خاک نمی‌توان پاشید! و بت‌پرستان بدانند محمد، آن آفتابی نیست که غروب کند! یا محمد! هنوز «آخرالزمان» است و تو، پیامبر عصر ما! دعا کن برای مردمان هم‌عصر خود! و برای برادران سلمان! این مرزها را ...

 

نمی‌دانم کدام روباه برای‌مان کشیده؟! سیاه و سفید! عرب و عجم! پیشانی ‌شام اما سپیده افتاده! هر که از این فتح خوشحال نیست، والله از دین محمد نیست! پیامبری که قائل نبوده و نیست به این تقسیم‌بندی‌ها! نه! من این مرزبندی‌ها را قبول ندارم! مرزبندی‌مان با کسانی است که موسم فتح خرمشهر، روی‌شان را کردند آن طرف، امروز اما هنگام فتح حلب، تازه دل‌شان برای جهان‌آرا تنگ شده! یا محمد! با وجود چون تو پیامبری، ما را چه نیاز به توافق با لات و عزی؟! موریانه هم نباشد، خودشان عهدشان را می‌خورند! از زبان خدا، گفته بودی «اشداء علی‌الکفار»!

 

دیدگاه شما

کانال خبری تلگرامی صبح رزن