اکنون را دوست دارم با «عاشورا» نجوا کنم، و در معبر جلیل این حضور عظیم، سر بر آستان لحظه های صیرورت های متعالی نهم، و فیضان آیات عدل را در این منشور خونین لمس کنم، و دردهای تراکم یافته در استخوان انسان محروم و مظلوم را، و مظلومیت تعالیم مغفول و مکتوم را، با فریاد بازگویم، و همهی بیدادهایی را که بر ستمدیدگان رفته است و می رود -دوباره- در گوش «عاشورا» زمزمه کنم، و خون دلی را که بر گونه های انسان بی پناه روانست بر «لوح عاشورا» بنگارم… و لحظه هایی در جاذبهی این حضور شگرف انسانیت محو گردم.