آخرین اخبار

تاریخ : 3. آبان 1404 - 7:57   |   کد مطلب: 30108
مذاکره، به خصوص مذاکره با دولت ایالات متحده، در دهه‌های گذشته از جمله پرمناقشه‌ترین موضوعات سیاسی بوده است و هر از چندگاهی به بهانه‌های مختلفی محل مباحثه و طرح نظرات مختلف شده است و می‌شود.

مذاکره‌ستیزی یا مذاکره‌خواهی، آیا جمهوری اسلامی با مذاکره مخالف است؟

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اخیر مدال‌آوران ورزشی و علمی با اشاره به ادعاهای دروغ رئیس‌جمهور آمریکا درباره معامله و مذاکره با ایران، فرمودند: «میگوید «من اهل معامله‌ام، میخواهم معامله کنم، با ایران معامله کنیم»! معامله‌ای که با زورگویی نتیجه‌ی آن از پیش معلوم باشد، معامله نیست، تحمیل است؛ و ملّت ایران زیر بار تحمیل نخواهد رفت؛ ملّت ایران زیر بار تحمیل نمیرود. اسم این معامله نیست. بنشینیم صحبت کنیم و نتیجه این بشود»! مشخّص میکند؛ این زورگویی است. ایران را نمیشود مثل بعضی از کشورهای دیگر با این زورگویی‌ها تحت تأثیر قرار داد.

مذاکره، به خصوص مذاکره با دولت ایالات متحده، در دهه‌های گذشته از جمله پرمناقشه‌ترین موضوعات سیاسی بوده است و هر از چندگاهی به بهانه‌های مختلفی محل مباحثه و طرح نظرات مختلف شده است و می‌شود.

همان‌طور که متبادر به ذهن است، وقتی در صحنه‌ی سیاسی ایران سخن از مذاکره می‌رود، مذاکره با طرف آمریکایی مطرح می‌شود، چرا که مذاکره با دیگر بازیگران بین‌المللی امری رایج و بسیار پرسابقه در دستگاه‌های خارجی جمهوری اسلامی ایران است و حساسیت و تضارب آرای چندانی پیرامونی آنان مطرح نیست.

موضوع مذاکره با آمریکا است که مناقشه و مجادلات بسیاری را رقم زده است. حال باید توجه داشت که مذاکره‌ی آمریکایی در تجربه‌ی عینی جمهوری اسلامی ایران در پنج دهه‌ی گذشته ویژگی‌هایی دارد که عملاً این نوع مذاکرات را از مفهوم عقلانی مذاکره تهی کرده و جلوه‌ای دیگر گون نمایان می‌سازد.

در مذاکرات با طرف آمریکایی نمی‌توان در اصول و مبانی ارزشی و ریل اصلی انقلاب گفت‌وگو کرد و تغییر اصول و مبانی سیاست خارجی و رفتار منطقه‌ای که براساس اصول اسلامی شکل‌گرفته است را به گفت‌وگو گذاشت، بلکه مذاکره صرفاً در امور و موضوعاتی محدود و مشخص ممکن است.

از دیگر محورهایی که ذیل مذاکره باید بدان توجه کرد، اقتضائات زمانی و مکانی مذاکره است. مذاکره یک ارزش ذاتی نیست، بلکه بسیار زمینه‌مند است و تابع شرایط و حال افراد و بازیگران سیاسی است و اقتضائات است که مذاکره را معنا داده یا بی‌معنا می‌کنند.

...همه‌ی آن چه رفت را شاید بتوان در سایه یک اصل فهمید، «عقلانیت انقلابی». کنشگر عاقل انقلابی در منظری خودآگاهانه و منطقی به ابزارها و امکانات می‌نگرد و در صورت تأمین منفعت و یا دفع ضرر، کاربست ابزاری چون مذاکره را تجویز و یا رد می‌کند. بدیهی است پذیرش مذاکره در شرایط تحمیلی، تحقیری و تسیلمی عقلانی نیست.

دیدگاه شما