محمدآهویی: مشاهده افرادی در آمریکا با کولهای از کتاب بر دوش که پشت چراغ قرمز خیابانهای مرکزی و شلوغ شهرها در حالیکه کتاب می فروشند اتفاق نادری نیست. در نگاه اول شما با یک پدیده زیبا و جالب برای ترویج کتابخوانی روبرو هستید و کسی هم سوال نمیکند چرا با وجود اینهمه کتاب فروشی بزرگ و مراکز فروش آنلاین کتاب در آمریکا، کتاب فروشان دورهگرد همچنان وجود دارند.
حقیقت آن است که این کتب متعلق به نویسندگانی است که مورد غضب سیستم ممیزی آمریکا قرار گرفته اند اما شیوه توقیف در آنجا متفاوت است. شما ممکن است بتوانید در آمریکا کتاب خود را چاپ کنید اما شرکتهای بزرگ توزیع کننده کتاب که در ظاهر خصوصی هستند، شما را در لیست سیاه قرار میدهند و هیچ شرکتی اجازه نمیدهد اثر به کتابفروشیها راه پیدا کند و عملا کتاب در سیستم ممیزی هوشمند آمریکا با ممنوعیت روبرو میگردد و کدام ناشری حاضر است برای کتابی که قرار نیست دیده، خریده و خوانده شود هزینه کند، کتابهای زیادی در مدلهای مختلف سانسور آمریکا قرار گرفته اند که با یک جستجوی ساده در فضای برخط با تعداد زیادی از کتابهای سانسور شده در آمریکا مواجهه خواهید شد. به طور مثال، معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست کتابی دارد که به گفته خودش هیچ ناشری در آمریکا حاضر به چاپ آن نشده است؛ چرا که از عواقب بعدی آن میترسیده. بالاخره وی کتاب را در خارج از آمریکا به چاپ می رساند. معصومه ابتکار بعد از مدتهای پیگیری بالاخره در سال 2000 کتاب خود را که روایتی شخصی از رخدادهای تسخیر لانه جاسوسی در کتابی با عنوان «تیک اُور این تهران» در انتشارات «تالون بوکز» کانادا به چاپ میکند و ترجمه فارسی این کتاب با عنوان «گروگانگیری وجانشینان انقلاب» در سال 1379 توسط انتشارات اطلاعات در ایران منتشر شد.
جامعه ایرانی نیز مثل تمام دنیا در حوزه هنر و فرهنگ حساس است و یا بهتر بگویم باید حساس باشد. اما جریانی معدودی در داخل کشور وجود دارند که همواره بر طبل آزادی بیضابطه در هنر و فرهنگ می کوبند و به هر طریقی و در هر فضایی که ایجاد میشود از موضع حق به جانب مطالبه ناحقی از مسئولین دارند که چرا در موسیقی، تئاتر، کتاب، سینما و ... حاکمیت بر کار ما نظارت میکند و فریاد سر میدهند که آزادی ما سلب شده و با عوام فریبی سعی در همراه کردن عوام جامعه با خود هستند.
نظارت درست و قانونی از جنسی که در قانون اساسی کشور و در اسناد بالادستی نظام وجود دارد با ممیزی از جنسی که این جماعت میگویند متفاوت است. نظارت بر فرهنگ و هنر در قانون بر پاسداری از ارزش های ایرانی و اسلامی تکیه دارد و آنچه باید در چتر حمایت مسئولان قرار بگیرد، هنر و هنرمندی است که در جهت رشد و بلوغ جامعه و هنر تلاش میکند.
فرهنگ و هنر متعهد چیست؟
عبارت هنر متعهد با تعاریف مختلفی مواجهه است، برخی معتقدند در دیدگاه الهی تعهد در روح و حقیقت هنر وجود دارد و اعتقاد دارند اگر در اثری جنبههای تکنیکی رعایت شده اما مضامین اخلاقی را دارا نباشد، آن اثر را نمی توان یک خلق هنری دانست. برخی دیگر که نزدیک به گروه اول هستند با معنی کردن تعهد به نام دین معتقدند هنر دینی آن هنری است که معارف همه ادیان و و بیشتر از همه دین اسلام را بسط و گسترش داده باشد. و گروهی دیگر نیز همچون تولستوی که می گوید: «هنر، وسیله ی کسب لذت نیست؛ بلکه وسیلهی ارتباط با انسانها جهتِ سعادتِ فرد وجامعهی انسانی است»، معتقدند هنر متعهد، هنری است که انسان ها را به سوی سعادت و خوبی ها رهنمون میکند و مثلا اگر جامعه امروز مشکل کم آبی دارد و هنرمندی در مورد این مسئله با دغدغه به خلق اثری بپردازد، اثرش در زمره هنر متعهد محسوب می شود. گرچه ممکن است این نگاهها به هم نزدیک باشد اما در تفسیر اختلافات و تفاوتهایی با هم دارند.
اما گروهی دیگر برخلاف آنچه شیلر، تولستوی و همه نظرات پیشتر ذکر شده معتقدند هنرمند باید آزاد باشد و هر زائیدهای که شاخصههای فنی و چهارچوب استاندارد داشته باشد هنر محسوب می شود و خالق آن باید بتواند آزادانه هنرش را به جامعه عرضه نماید، بی آنکه فردی یا نهادی بر آن نظارت کرده یا آن را مورد نقد قرار دهد. مثلا اگر کارگردانی رابطه تئاتر و مخاطبش را به سکس تشبیه میکند کسی از او نپرسد چرا و چگونه از این هنر به چنین درک و فرایندی رسیدهای یا اگر فیلمی را بر علیه بنیان خانواده ساختی هیچ کس حق ندارد به او بگوید، کارگردان عزیز جامعه ایرانی پایبند به اصول اخلاقی خانواده است. این افراد در پروپاگاندای نگاه و تفکرشان بسیار حساب شده و دقیق عمل میکنند.
آیا می توان فرهنگ را رها کرد؟
آیا جایی را سراغ داریم که از فرهنگ و هویت بومی و ملی خود حفظ و حراست نکند، آیا می توانیم خرده فرهنگهای درون زیست بوم جامعه ایرانی را در مواجهه افکار و عقاید معاند بدون محافظ رها کنیم، حقیقتا میتوان با پشتوانه تمدنی عظیم اجازه داد به بهانه آزادی هر کسی خارج از معیار عرف، اخلاق و باورهای مردم اثری را بسازد. همان کشورهایی که برای ما شعار آزادی میدهند و در حمایت از دگراندیشان دیگر کشورها بیانیه میدهند در کشور خودشان چگونه برخورد میکنند.
حال باید چه کرد؟
متاسفانه نگاه برخی مسئولان فرهنگی در قبال فرهنگ و هنر یا منفعلانه بوده و یا آلوده به رفتارهای سیاسی بوده است. بارها و در دولتهای مختلف ما با مشکلاتی در حوزه فرهنگ و هنر مواجهه شدهایم که علی رغم قابل پیش بینی و مدیریت شدن یکباره به بحران عمومی تبدیل شده اند و یا آنکه هنر، هنرمند و فرهنگ زمانی برای عدهای از مدیران مهم شده است که نزدیک انتخابات بوده یا مسائل فرهنگی در گروکشیهای سیاسی افتاده است که با دادن وعدههای خارج از حد اختیاراتشان برای همراه کردن جماعتی با خود، قول دور زدن ارزشهای اخلاقی جامعه را دادهاند و بعضا در محافل هنری شنیده میشود فلان مسئول فرهنگی قول همکاری برای فعالیتهای توقیف شده پس از انتخابات مجلس را میدهد که این اتفاق اگر حقیقت داشته باشد جای تعجب و تاسف دارد.
قانون به حمایت از مردم جامعه از مدیر فرهنگی خواسته با قدرت جلوی تخلفی که در حال رخ دادن است را بگیرد و با آن برخورد کند اما برخی مسئولان از باب رحمانیت و رأفت دست به مسامحه کاری میزنند و درست در جائیکه که باید همچون دیدهبانی دقیق فضای فرهنگی کشور را رصد کرده و با انحراف مقابله کنند رویه دیگری را درپیش میگیرند. کاش خانم ابتکار خاطره چاپ نشدن کتابش در آمریکا را برای وزیر ارشاد تعریف میکرد و میگفت چرا هیچ کدام از ناشران آمریکایی حاضر نشدند کتابی که از زاویه دیگری به ماجرای تسخیر سفارت آمریکا نگاه کرده را به چاپ برسانند.
مدیر فرهنگی تراز برای جامعه امروز ایرانی مدیری است که بدون رودربایستی و صریح بتواند در موضوعات و مسائل فرهنگی بر اساس اسناد بالادستی و مطالبات درست جامعه تصمیم درست بگیرد و توانایی راهبری برای تولید محتوای سالم و جلوگیری از محصولات ناسالم را داشته باشد و با جرات و جسارت در رشد و ارتقای کیفی هنر متعهد تلاش کند.
انتهای پیام/ج
دیدگاه شما