آخرین اخبار

تاریخ : 16. آبان 1395 - 17:27   |   کد مطلب: 20366
کار لیملی یهودی زاده ی متولد17ژانویه ی 1867 در لاوپهایم وورتمبرگ واقع در جنوب غربی آلمان است.او فردی بشدت وابسته به مادر بود اما در اکتبر 1883 با مرگ مادر از خانه دل کند و راهی آمریکا شد.

 

 

 

اوکه برخلاف دیگر ابرقدرتهای هالیوودی زندگی توام با فقر راتجربه نکرده بود درابتدای زندگیش در آمریکا با شکستهای کاری پی در پی مواجه میشد و مدام از شاخه ای به شاخه ی دیگر میپرید ولی در نهایت وارد بازار پوشاک شد و مدتی بعد توانست مدیر یکی از شعبه های شرکت شود او با راهنمایی رابرت کوچرین،متخصص تبلیغات، شروع به تبلیغ کرد و به موفقیت رسید اما پس از مدتی بخاطر اختلاف با مدیران شرکت از کار برکنار شد و پس از مدتی وارد دنیای تصاویر متحرک شد.کم و کیف چگونگی آشنایب او لا این صنعت کاملا واضح نیست اما آنچه مشخص است این است که این صنعت برای او بیش از پول ساز بودنش حکم سرگرمی شگفت انگیز را داشت.

 

لیملی نخستین سالن نمایش خود را در فوریه 1906 در خیابان میلواکی شیکاگو تاسیس کرد. در دوره ای بیشتر منتقدان سینما را عامل انحطاط اخلاقی میدانستند او سینمای خود را پرده ی سفید(white front) نامید،پرده ای برای نمایش تصاویر پاک. پس از افتتاح دومین سینما از لحاظ مالی دچار سکون شد ولی به پیشنهاد آپاراتچی خود فیلم صیاد مروارید را از شرکت پته خرید و پس از نمایش اجاره داد.از نظر او اینکار بسیار پردرآمدتر بود پس این رویه را ادامه داد و روز به روز پیشرفت کرد.لیملی یک مسئله را همانند سایر هم کیشانش بخوبی فهمیده بود که فیلمهای آن دوره گرچه ساده و ابتدایی اند اما نیاز طبقه ی رو به افزایش کارگر و مهاجر را به یافتن یک هسته ی فرهنگی برطرف میکرد،نیاز به چیزی که بتوانند زندگی خود را برمحور آن بنا کنند.

 

در 12آوریل 1908 شرکت خدمات فیلم لیملی کار خود را خارج از امپراطوری موشن پیکچرز(شرکت انحصار فیلم ادیسون) از سرگرفت و دیگر برای دریافت مجوز اجاره و نمایش فیلم به شرکت ادیسون پولی چرداخت نمیکرد.دربرابر این اقدام ادیسون در فوریه 1910 جنرال فیلم را راه اندازی کرد که اینبار حق توزیع فیلمها را نیز در اختیار میگرفت ولی با این وجود در سال1912 بیش از نیمی از سینمای آمریکا در دست مستقلها قرار داشت. در پاییز1909 لیملی شروع به فیلمسازی کرد ولی در این مسیر با سد ادیسون مواجه بود و ناچار شد شرکتش را مدتی به کوبا منتقل کند و حتی بخاطر اینکه ادیسون قدرت طلب با عقد قراردادی میان خود و ایستمن کداک،تولیدکننده ی فیلم های خام، توزیع فیلم خام را هم دراختیار داشت فیلم خام خود را از اروپا تامین کند که بخاطر بیشتر بودن عرضه از تقاضا باز به مشکل میخورد.

 

نخستین فیلمش نمایش 16 دقیقه ای از شعر هایاواتای لانگفلو بود 25 اکتبر 1909 در سالروز تولد پدرش اکران شد. لیملی نخستین کسی بود که بجای بهره بردن از مردم کوچه و بازار بعنوان بازیگر سعی در جذب ستارگان نمایش تئاتر کرد تا از این طریق سطح کیفی فیلمهایش را افزایش دهد.از نخستین ستارگان ساخته شده توسط لیملی مری پیکفورد بود. لیملی تشکیلات خود را گسترش داد و نام IMP یا شرکت مستقل تصاویر متحرک آمریکا را برگزید،نماد شرکت یک جن کوچک بود که تراست(نامی که لیملی به تشکیلات ادیسون داده بود) را تحقیر میکرد ولی در واقع این جن کاریکاتوری از زندگی لیملی بود.

 

در می 1910 او و سایر هم قطاران مستقلش شرکت توزیع و فروش تصاویر متحرک را تاسیس کردند که یکی از اعضای آن هری ایتکن بود که بعدها با قاپیدن مری پیکفورد آتش دشمنی میان خود و لیملی را برافروخت. چندی بعد ایتکن از ائتلاف جدا شد و شرکت میوچوال فیلم را تاسیس کرد.این کار سبب شد لیملی قدمی محکمتر بردارد و همراه دوستانش سرکتی جدید را ایجاد کرد او نامش را بر اساس شعار "سرگرمی جهانی برای جهان"، یونیورسال انتخاب کرد.در سال1915 او قدرت مطلق یونیورسال  و شاه اجاره دهندگان فیلم شد، به عقیده نیل گابلر نویسنده ی کتاب امپراطوری هالیوود:از اینجا به بعد یهودیان مهار سینما را بدست گرفتند.

 

او از آخرین تهیه کنندگانی بود که به منطقه ی هالیوود نقل مکان کرد و قصر بزرگ توماس آینس تهیه کننده در بورلی هیلز را از بیوه ی آینس خریداری کرد. لیملی بخاطر ضعف جسمانی در سال 1929 امپراطوریش را به جونیور پسر 21ساله اش واگذار کرد.اما همه چیز خوب پیش نرفت در سال1935 لیملی مجبور شد برای برطرف کردن بدهی های شرکت و نجات آن 5/5 میلیون از سهام یونیورسال را بعنوان وثیقه ی وام در اختیار موسسه ی راجرز و کادین در وال استریت قرار دهد و در نهایت در 2آوریل 1936 او هیئت مدیره را تغییر داد، کادین رئیس،کوچرین مدیر و راجرز معاون اجرایی شد و جونیور پس از مدت کوتاهی جونیور شرکت را ترک کرد.این پایان زندگی هالیوود عمو کار-آنطور که کارمندانش او را صدا میکردند-بود.

 

3)خانواده ی دو قطبی (برادران وارنر)

 

هری،آلبرت،سم و جک پسران بنجامین وارنر بودند.یهودی مومن اهل لهستان که به شدت به مناسک مذهبی پایبند بود بطوریکه حتی در آمریکا بیشر اوقات ییدیش حرف میزد و براساس دستورالعمل تلمود که کار و سواری در شنبه ها را منع میکرد درجایی کار میکرد وه بتواند پیاده به کنیسه برود.

 

هری و آلبرت ، پسران بزرگ خانواده بیشتر شبیه پدرشان بودند،مذهبی و حافظه کار.دربرابر آنها سم و جک پسران کوچک و یاغی خانواده هیچ گرایشی به مذهب نداشتند و متمایل به فرهنگ غرب وحشی.

 

هری و جک تقریبا از هم متنفر بودند چون دو قطب متضاد اخلاقی و فرهنگی را شکل میدادند.هرقدر که هری مذهبی،خشک ،مدیریت طلب و آرام بود جک ناآرام ،غیرمذهبی ،متظاهر و خودنما بود شاید این ویژگی او را مناسب جذب شدن در صنعت فیلمسازی میکرد.

 

در ابتدا هری در شرکت گوشت آرمور مشغول بکار شد.آلبرت برای شرکت سوئیف و شرکا صابون نیفروخت و سم هم که مثل جک روحیه ی ناآرامی داشت آتش نشان راه آهن شد و جک که کوچکتر بود در خانه ماند.سم نخستین کسی بود خانواده را متوجه صنعت تصاویر متحرک کرد.او با دیدن کینتوسکوپ(آپارات ابتدایی ساخته ی ادیسون) محو این صنعت شد و چندی بعد با اصرارهای او خانواده تمام سرمایه ی خود را برای خرید آپارات از یک زن دوره گرد هزینه کردند.پسران کوچک این صنعت را راهی برای ارضای حس خودنمایی خود قرار دادند در حالیکه پسران بزرگتر آن را راهی برای ترویج بردباری و عدالت قلمداد میکردند.اما هری بیش از آلبرت از این حرفه متنفر بود اما بناچار برای کنترل برادرانش وارد شرکت شد و ریاست را عهده دار شد.آنها با برپایی چادری در حیاط خانه و پخش فیلم سرقت بزرگ از قطار که همزمان با خرید آپارات خریده بودند در 1903شرکتشان را راه اندازی کردند.آنها آپارات و فیلم خود را به شهرهای مختلف میبردند و کسب درآمد میکردند ولی چنی بعد از این نقل مکانها خسته شده و نهایتا نیوکسل را انتخاب کردند جایی که مردمان کارگر آن هیچ سرگرمی نداشتند.وارنرها طبقه ی بالای انباری را اجاره کرده و از مسئول کفن و دفن شهر صندلی قرض کردند و بدین ترتیب سینماکسکید را راه اندازی کردند.اما در 1907هری هم مثل دیگریهودیان به این نتیجه رسید که خرید و اجاره ی فیلم پردرآمدتر است پس برادران به پیتزبرگ رفته و شرکت اجاره ی فیلم دوکین را فعال کردند.اما با راه افتادن تراست(شرکت انحصار توزیع فیلم ادیسون) آنها قربانی شده به ناچار دوکین را فروختند.پس از این ماجرا هری پیشنهاد ساخت فیلم را به برادرانش داد. فیلم وسترن خطر دشتها به کارگردانی سم شکست خورد.این شکست سبب شد هری باز هم به بازگشت به اجاره ی فیلمها ترغیب شود اما این بار وارد ائتلاف لیملی شد و هرکدام از وارنرها به ایالتی رفتند و حوزه ی کاری خود را گسترش دادند. در سال 1916 برادران وارنر شرکت توزیع دیگری راه انداختند اما با رویه ای جدید.آنها حق توزیع ایالتی را برای سه ایالت کالیفرنیا،آریزونا و نوادا را دریافت کردند.همزمان با این اتفاق آمریکا وارد معرکه ی جنگ جهانی اول شد.هری با استفاده از این آشفته باز باز وارد عرصه ی فیلمسازی شد اما شکستها در سه فیلم نخست تکرار شد.سکوی پرتاب وارنرها گرفتن حق تولید فیلمی براساس کتاب چهارسال در آلمان نوشته ی جیمز دبلیو جرارد،سفیر امریکا در آلمان، بود.این فیلم 130هزاردلار سود آوری داشت و این سبب شد آنها توزیع فیلم را کاملا کناربگذارند.

 

شرکت جدید نامی جز برادران وارنر را شایسته ندانست زیرا آنها برخلاف سایر هم کیشان سینماگرشان موقعیت اجتماعی بالایی نداشتند و این نام شناسنامه ی آنها در این عرصه بود.شرکت همکاری خود را با بانکداران بویژه بانکداران یهودی آغاز کرد بزرگترین این افراد ودیل کچینگز نظریه پردار اقتصادی یهودی بود که بر نوآوری جسورانه تاکید داشت او طرحی را به هری داد که در مرحله نخست خودش رئیس کمیته ی مالی هیئت مدیره شد و شش بانک بزرگ را که از دادن وام به یهودی ها ابا داشتند به پداخت وامهای کلان به وارنرها ترغیب کرد.درمرحله ی بعد شرکت رو به زوال ویتاگراف را خریداری کردند و سینماهایشان را بیشتر کردند.اما مرحله سوم ماحصل یک اتفاق بود و آن هم آشنایی آنها با ویتافن،دستگاه صداگذاری روی فیلمها بود.تلاش برادران کوچک بویژه سم اثرگذار بود و نهایتا در 25ژوئن 1925 قراردادی بین آنها و آزمایشگاه بل(محل تولید ویتافن) بسته شد.

 

در 6آگوست 1926نخستین بار سینمای برادوی پراز تماشاگران مشتاق بود زیرا نخستین بار از ویتافن استفاده شد، آن شب پس از پخش هشت فیلم کوتاه همراه با موسیقی متن فیلم هالیوودی دن ژوان ساخته ی هالیوودی جک وارنر اکران شد.حیرت انگیز بود،حضور چهره هایی مثل زوکر،فاکس،شنک و سلزنیک حاکی از موفقیت بود.وارنرهای کم اهمیت یک شبه همه کاره ی هالیوود شدند.اماکار سخت بود بزرگی ویتافن و سختی کار با آن باعث شد بسیاری ریسک تصب و استفاده ی آن را نپذیرند و همین باعث پایین آمدن ارزش سهام شرکت شد.آنها درسال1927 بمنظور دمیدن جان تازه به سینمای ناطق دست به ساخت چند فیلم ویتافنی زدند.سه تجربه ی اول شکست خورد اما چهارمین بار بخت با آنها یار بود. نویسنده ای یهودی بنام سمسن رافائلسون یک درام یهودی بنام خواننده ی جاز را به رشته ی تحریر درآورد و پس از اینکه چند کارگردان تئاتر به بهانه ی نژادی بودن داستان از ساخت آن سرباز زدند نهایتا روی صحنه رفت و در سی وهشتمین اجرای آن حق اقتباسش از طرف شرکت وارنر خریداری شد.هری درباره ی این داستان به جک گفت:گذشته از همه چیز فیلم خوبی درباره ی بردباری نژادی است. هری برخلاف سایر یهودیان هالیوود سعی داشت یهودیتش را نمایش دهد برهمین اساس با جرج جسل یهودی قرارداد بست و او را ستاره فیلمهایی کرد که قهرمانشان یهودی بود.

 

خواننده ی جاز داستان منازعه و کشمکش بین دو نسل است داستان خاخامی یهودی و پسرش که مطیع فرهنگ آمریکایی شده است ولی درنهایت آنچه که جوان میپذیرد منش پدر است.اما جک قهرمان داستان را دوست نداشت بنابرین پایان آن را تغییر داد و همانطور خود میخواست پسر دربرابر سنت پدری زانو نمیزد.همین امر سبب اعتراض جسل و نهایتا اخراج او از شرکت شد.جک و سم بدنبال یک یهودی دیگر برای ایفای نقش این فیلم بودند در نهایت یهودی دیگری هماهنگتر با افکار خود یافتند،ال جالسون. او که سرگذشتی کاملا شبیه داستان خواننده ی جاز داشت گویی زندگی خودرا مجددا بازی میکرد.در 16 اکتبر1927اکران خواننده ی جاز را باید شروع واقعی عصر صدا درسینما دانست.

 

شک سینماگران به صدا به یقین بدل شدو مردم دیوانه وار تشویق میکردند.اما هیچ یک از وارنرها از نزدیک شاهد موفقیت خود نبودند،زیرا یک روز قبل از اکران سم وارنر براثربیماری درگذشت.اوبیش از همه برای این موفقیت تلاش کرده بود و علاوه براین باعث تعادل میان دو طیف متضاد مذهبی و غیر مذهبی های خانواده ی وارنر بود که با مرگ وی شیرازه ی خانواده از هم پاشید و جنگ علنی شد.وارنرها هیچگاه دوباره خانواده نشدند.

 

مهمترین و گویاترین بن مایه ی خواننده ی جاز برای جامعه ی یهودیان این بود:” فیلمها میتوانند ما را کامل کنند.” یهودیان هالیوود از فیلمها دقیقا به این منظور بهره میبردند.

هری شرکت را گسترش داد، سیستمهای صوتی را تقویت کرد و شرکت استنلی را خرید.ولی او خیلی زود با از دست دادن تنها پسرش که آرزوی واگذاری پادشاهی وارنرها به او را در سر داشت، از هم پاشید.این مسئله و معضلات دیگری که روز به روز بیشتر میشد باعث افزایش تنش و نفرت میان هری و جک شد.زن بارگی جک و همینطور طلاق همسرش و ازدواج با همسر یکی از بازیگران شرکت که از قبل هم رابطه ی پنهانی داشتند سبب شد که او کاملا طرد شود.این پایانی بود که پیش از این جک برای قهرمان داستان خواننده ی جاز برگزیده بود، ایستادگی در برابر سنت.

 

تصاویر تکمیلی: 

دیدگاه‌ها

بسیار عالی. منتظر ادامه مطلب هستیم.

دیدگاه شما